اون شب یک نفر به نام سنسی ابوالفضل که از شاگردان سنسی محمودی پور بود، به باشگاه آمده و قرار بود به جای سنسی محمودی آموزش بده، کسی که دارای قد کوتاه و مهارت فوق العاده در آکروبات بود

اون روز تمرین ما خیلی سخت بود و هر کی هم اعتراض می کرد، به خاطر اعتراضش کل باشگاه تنبیه می شد

بعد از کلی بدنسازی سخت نوبت آکروبات شد، اکثر اوقات تو پشتک زدن پاهایم رو از پشت می گرفتم و به سمت جلو خم می کردم و پشتک بی دست رو می زدم اما سنسی ابوالفضل با استفاده از تجربه ای که داشت بهم گفت که زانوم رو تو شکم جمع کنم و دستم رو از جلو بیارم و زانوم رو بگیرم تا مبادا اگر تعادلم بهم خورد دستم رو جلو بیارم تا با صورت زمین نخورم.

هر از چندگاهی وسط تمرین به سنسی محمودی پور نگاه می کردم، مثل اینکه جلسه ای مهم داشت، جلسه مهمی با ۲ نفر که انکار جزء اساتید نینجا بودند.

یک ربع به پایان باشگاه مونده بود که سنسی محمودی پور به داخل تاتامی آمد و شروع به زدن وارو رو دیوار کردیم و برای دومین بار بود که تونستم با کمک سنسی محسن، وارو روی دیوارم(1) رو نصفه و نیمه بزنم

بعد از تمرین هم سنسی دفاع شخصی با تونفایی(2) که از پسر عمه ام(3) قرض گرفته ام رو آموزش داد


(1)وارو رو دیوار: یعنی بالا رفتن از دیوار و چرخیدن از پشتو فرود آمدن  روی زمین با جفت پا


(2)تونفا: نام ژاپنی باتوم است

 در گذاشته کشاورزان از تونفا برای آسیاب کردن گندم استفاده می کردند و در صورت حمله دشمن آن را از سنگ آسیاب جدا کرده و به دشمن ضربه می زدند


(3)پسر عمه ام: مصطفی عباسی که ساکن قزوین است و مانند من نینجا کار است

در حال حاضر مشغول خدمت تو مراغه است

یک بار که به خانه آن ها رفتم قرار شد تا زمانی که خدمت او تمام شود، تونفای او را قرض گرفته و از آن استفاده کنم

ثبت شده در تاریخ یکشنبه ۱۳۹۵/۹/۲۸